آواآوا، تا این لحظه: 12 سال و 10 ماه و 9 روز سن داره

آوا

محبوب ترین ها... 1

بیست و پنج ماهگی آوا: وقتی خوب فکر می کنم، می بینم از نوزادی تا حالا به چیزهای مختلفی علاقه داشتی. هر بار یکی از اسباب بازیهات شاخص بوده و سرگرمت کرده. ولی کتاب و مدل و عروسک های انگشتیت همیشه بی رقیب بودن. نمی دونم چرا  این روزها علاقه عجیبی پیدا کردی به پلیس و کشاورز. روزی صد بار کتاب پلی پلیس رو می خونم برات  اونقدر خوندم که جمله هاش رو حفظی. امروز کتاب باز کرده بودی و داشتی می خوندی :"امروز در شهر داستانی نمایشگاهی برپا می شود و ... " و البته سه گانه "شغل آینده ی من" و این کتاب کوچیک جیبی که حتی یک درصد هم فکر نمی کردم، اینقدر علاقه مندت کنه عاشق این صفحه ای، دائم این...
31 تير 1392

این روزها... 23

و این داستان ادامه دارد ... دیشب، موقع افطار باز اومدی و همون دیالوگ رو تکرار کردی آوا: مامان، دوستت دارم عزیزم من: منم خیلی دوستت دارم آوا: منم خیلی دوستت دارم، ما با هم دوست هستیم ...
28 تير 1392

بازی 24

بیست و پنج ماهگی آوا : یادش بخیر   اولین آبرنگی که خریدم  حالا شده اولین آبرنگ دختر عزیزم  و چقدر ذوق کردی با دیدنش  دنبالم راه افتاده بودی و ... "مامان، نقاشی بکشیم. مامان، نقاشی بکشیم. مامان ..." الهی مامان فدات شه که اینقدر هنرمندی عزیز دلم اینم اولین کار آبرنگت به روایت تصویر  ظرف آب رو که نمی شد گذاشت کنارت. توی هر کدوم از رنگ ها، چند قطره آب ریختم و ...  همه چیز داشت خوب و آروم پیش می رفت که یکدفعه تصمیم گرفتی محتویات جعبه رو خالی کنی و نتیجه این شد بازم همه چیز داشت خوب و آروم پیش می رفت که ایندفعه من تصمی...
27 تير 1392

این روزها... 21

"مامان، عزیزم، دوستت دارم" آدم باید چقققققققققققققققدر خوشبخت باشه که این جمله رو از دختر دو ساله اش بشنوه. اونهم دوبار در روز و هر بار با کلی ناز و غمزه و ... الهی مامان فدات شه که اینقدر شیرین زبونی  خدایا شکرت برای این روز خاطره انگیز و این همه خوشبختی که محاله ...  ...
27 تير 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به آوا می باشد